به نام تنهایی!

ای محبوب من دلم میخواهد فقط دوستم بداری و با محبت و مهربانی مرا به سوی خویش بخوانی.

آنگاه که من از باده عشق تو سرمست شوم نه از تاریکی شب میترسم و نه از سختی طوفان بیمی خواهم داشت زیرا عشق تو قلبم را چون روز روشن ساخته است.

فقط دوستم بدار و با محبت و مهربانی مرا بسوی خویش بخوان زیرا در غیر این صورت زندگی برای من ارزشی نخواهد داشت.

نظرات 3 + ارسال نظر
صاعقه جمعه 28 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 02:45 ب.ظ http://skyshare.blogsky.com

سلام
مرسی که سر زدی
اینی که نوشتی منبع داشت یا از خودت بود؟ یه کم شبیه نوشته های شریعتیه...

خودمم دقیقا نمیدونم... بازم سر بزنید

میمون جمعه 28 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 08:11 ب.ظ

عشق را تن پوش جانم می کنی
چتری از گل سایبانم می کنی
ای صدای عشق در جان و تنم
آن سکوت ساکت و تنها منم
من پٌراز اندوه چشمان تواًم
آشنایی دل پریشان تواًم
آتش عشق تو درجان منست
عاشقی معنای ایمان من است
کِی به آرامی صدایم می کنی
از غم دوری رهایم می کنی
ای که در عشق و صداقت نُبَری
کِی مرا با خود از اینجا می بری؟

داوود خان چهارشنبه 3 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 11:26 ق.ظ http://minikhan.blogsky.com/

وب شما هم خیلی جذابه.

باز هم به من سر بزن من روزانه آپ می‌کنم.

hatman be harki behem sar mizane sar mizanam merc ke sar mizanid

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد